تخيلات يك بچه

بالاخره داداش كوچيكم هم به جمع وبلاگ نويس ها پيوست.

اينم بگم كه اسم وبلاگش رو خودش انتخاب كرد : تخيلات يك بچه

البته اين بچه خيلي وقته كه ميگه براي من وبلاگ بزن ، ولي من هردفعه پشت گوش انداختم.

تا اينكه ديشب امير آقا به كمك اينجانب اولين پست وبلاگش رو زد.

امير واقعا پسر باهوشيه و از اونجايي كه مهمترين تفريح امير بازي شطرنج و بازي هاي استراتژيكي كامپيوتر هست ، مطمئنم در آينده به شخصي بزرگ تبديل ميشه.

امير، براي من فقط يك برادر كوچيك نيست. با اينكه سنش خيلي كمه، ولي امير بزرگترين دوست من هم هست.

بالاخره داداشيم رو خودم بزرگ كردم !!

اميدوارم هميشه و هميشه ، هرجا كه هست به خواسته ها و آرزوهاش برسه و هميشه سالم و موفق باشه..

5 پاسخ به “تخيلات يك بچه

  1. چشمهایی که فکر می کنند

    امیر آقا به جمع وبلاگ نویسها خوش اومدن و میتونن رو دوستی من هم حساب کنن!

  2. man chizi nemigam… mobarake… linkesh mikonam…

  3. حالم گرفته شد ، به طرز احمقنه و اسفناکی به این حسهای خواهرانه و برادرانه حساسیت دارم و دلم رو می سوزونه ، 😦 من برادرمو می خوام همین الان ! همین الاااااااااااااااااااااان

  4. salam
    bloge jalebi darin
    va moafgh bashin rasti esme baradarzadam aida hast bishtar be hamin kahter omadam inja

  5. سایه ی حمیدرضا

    سلام.
    ورود امیر رو تبریک می گم.
    در ضمن اسم وبلاگتم درست کردم.
    ممنون که تولدمو تبریک گفتی!
    بدرود !

بیان دیدگاه