از مهستي تا حاجي

مهستي هم از دنيا رفت. خواننده اي كه با شادي صدايش دل شنونده ها رو شاد ميكرد و با غمگيني آن ، محزون.

قصدم از نوشتن اين متن گفتن خوبي يا بدي از مهستي نيست . حتي به آهنگهاش هم كاري ندارم.

موضوع جالب براي من، واكنش آدمهاي دورم نسبت به مرگ مهستي بود.

مامان بزرگم كه تا قبل از اون از دردپا مي ناليد و از گراني شكايت ميكرد، حالا با چشمهاي گريان به صداي مهستي گوش ميده و براش فاتحه ميخونه.

خالم با صدايي كه به زور مي شد فهميد چي ميگه ، از آهنگهاي مهستي تعريف ميكرد و ميگفت چقدر خوب بود.

همه با بهت نگاه ميكردند و ميگفتند : خدا بيامرزدش..

اين خواننده همون كسي هست كه گفتند كافره ..

هموني كه زماني شنيدن صداش ممنوع بود..

اما نه تنها فراموش نشد ، بلكه دل نسل ما را هم به دست آورد. همين ديروز بود كه راننده ي جوان تاكسي ناخوداگاه شروع به همراهي كردن مهستي كرد و با زمزمه اي كه به وضوح شنيده ميشد ، ترانه ها را ميخواند..

ياد چند هفته ي پيش مي افتم..2روز تعطيلي كه به همه چسبيد .. و مرگي كه تاسفي نداشت..

به راستي چرا گاهي اوقات كافران از متدينان ، الهي تر مي شوند …؟

روحش شاد و يادش گرامي باد

8 پاسخ به “از مهستي تا حاجي

  1. روحش شاد . . . .

  2. vaghti adama daste bandi mishan tavasote ADAMA dige in etefaghe ajibi nist ke kaferan az motedayenan momen tar beshan
    koshki bedoonim faghat khoda midoone ki khobe ki bade

  3. علی کلائی

    صدا صدا بود وقتی که میخوندی . کار روزگار بود رفتی و نموندی . رفتی و اسمت رو لبها مونده . صدایی جز صدای تو نمونده
    زمانی زنده یاد مهستی این را برای خواهر فقیدش هایده میخواند و امروز باید این ترانه را برای خودش خواند
    هرکه بود زمانی دل مردمی را شاد کرد . خدایش بیامرزد که با صدایش مردمان را شاد میکرد و ضرری برای مردم نداشت . بقیه مسائلش هم باشد بین خود او و خدایش .
    یا حق

  4. وبلاگ نويس آواره (PPajouhesh54@Gmail.com)

    سلام.
    چند نکته است که بايد بگم:
    اول اين که ما ايرانی ها هميشه مرده پرست بوديم، هستيم و خواهيم بود. نشانه هاش هم در آثار به جا مانده از انسان های عصر مفرغ و … هست که اين قدر به مردگان احترام می گذاشتيم که برايشان آب و غذا هم قرار می داديم.
    دوم اين که هنر و دانش و علم در مرز دين و کفر جای نمی گيره. هنر فراتر از اين تقسيم بندی ها هست.
    سوم اين که از کجا معلوم آدمی که او رو کافر خطاب می کنيم واقعاً کافر باشه؟ مگه حلاج و عين القضات و سهروردی و … کافر بودند که به جرم کفر اون ها رو سوزاندند؟ کفر و ايمان رو فقط خداست که تعيين می کنه، نه خلق خدا. در پايان هم می گم که:

    عيب رندان مکن ای زاهد پاکيزه سرشت
    که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش
    هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
    همه کس طالب يارند چه هشيار و چه مست
    همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت
    سر تسليم من و خشت در ميکده ها
    مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
    نا اميدم مکن از سابقه ی لطف ازل
    تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟
    نه من از پرده ی تقوی به در افتادم و بس
    پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
    حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
    يک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

  5. عجب رسمیه رسم زمونه یکی میاد و یکی می میره
    میرند آدمها از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه
    ……………………………

    مسجد سر راه از آن گذشتیم بر روی درش چنین نوشتیم…. در میکده هم خدای بینی با مرد خدا اگر نشینی….
    صمدی

  6. راستی من شری هستم از باغ خیال منتظرتون هستم
    بزودی آپ می شم
    اشتباهی اسم ای میلمو به جای بلاگو دادم

  7. آخه شلغم! توفرق الهي و غيرالهي رو ميدوني؟! خيلي ضايعي واقعا

بیان دیدگاه